متن های نمایشنامه

دوبیتی

 

چشمهایم بی تو بارانی است میدانی؟./
چار فصل من زمستانی است میدانی؟./
خاطراتم با تو معنا میشود گاهی/ بی تو مردن کار آسانی است میدانی؟./

(رسول پوریزدی راوری"میلاد")

دوبیتی


/ از این حرفهای تکراری همیشه من بیزارم
/ از این که عاشقم بودی در حد مرگ بیمارم
/ مرا بوسیدی و اما به راه دیگری رفتی
/ خلاصم کن که بعد از این من هر شب بی تو بیدارم/


(رسول پوریزدی راوری "میلاد")

منظره زيباي چشمانت را نگاه کردم؛ امروز ابر پلکانت باراني بود

دوبیتی

/ روی پل ایستاده ام از مرگ حکایت می کنم
/ با عبور هر مسافر بس قضاوت می کنم
/ مردم دورو برم گفتند که بیمارم ولی
/ از همین حرفهای مردم بس شکایت می کنم/

(رسول پوریزدی "میلاد")

دستان مهربانت بوي بهشت ميدهد؛ شکي ندارم وقتي بهشت زير پاي توست.

سورپرایز آخرشبی

دوبیتی طنز

/کوچه های شهر ما سی سال و اندی خاکی ان
/مردمون شهر ما از پشت قالی شاکی ان
/ یه نفر با تخته گاز دولخ به پا کرده ولی
/ نصف بالا شهر که در اسفالت بودن شاکی ان

 (رسول پوریزدی راوری "میلاد")

 

دو بیتی

 

/فصل چشمان نگاهت دیدنی است
/خنده هایت در بهاران چیدنی است
/باد پاییزی تو را از من گرفت
/شک ندارم اشک تو بوسیدنی است/

(رسول پوریزدی "میلاد")

 

چند جمله زیبا

 

سکوت تو علامت رضايت .نداشته هايت است. پس شلوغ باش ودنيا را به هم بريز!


پاييز بهانه ايست براي ريختن دردها؛ پاييز امسال دردهاي زيادي داشته ام"


ديروز بود که چشمانم از دوريت خيس شد!! امروز که دنيا باراني ايست از دوريت چه کنم؟!!

دوبیتی

در دلم ترسه تو رو دیگه نبینم/

پشت چشمام پر اشکه تو رو دیگه نبینم/

آشوبه احوال دلم ؛وقتی شنیدم/

پشت سرت حرفه تو رو دیگه نبینم/

(رسول پوریزدی "میلاد")

 

دوبیتی طنز


یکسال هوس پسته تر میکردیم/

امسال سرچیدن پسته قهر میکردیم/

باشا خدا بیامرز عمرشو داد شما/

امروز سه روزه ارث رسد میکردیم/

( رسول پوریزدی" میلاد")

تعداد صفحات : 6